چه کسانی سیدالشهداء(ع) راکشتند؟شیعیان کوفه؟

 

 

آیا این درست است که می گویند قتل امام حسین علیه السلام به گردن شیعیان است به خصوص شیعیان کوفه؟
جواب: 

بعضی برای اینکه یزید را تبرئه کنند کشته شدن حضرت سید الشهداء را به گردن شیعیان عراق می اندازند و می گویند شیعیان عراق اورا دعوت کردند سپس اورا شهید کردند ویزید در این باره هیچ کاره است 
جواب این دسته از چند مطلبی که در این فصل می آید معلوم می شود چون در این فصل نقش معاویه در قتل سید الشهداء ونامه معاویه به یزید درباره حضرت و نامه یزید به عبیدالله می آید که از این مطالب به خوبی بدست می آید که یزید وحتی معاویه در قتل سید الشهداء سهم به سزاء ودست مستقیمی داشتند


 


این فصل شامل چند مطلب است : 
1- نقش معاویه در قتل حضرت سید الشهداء(علیه السلام)
2- شیعه نبودن همه کوفیان
3- وصیتنامه معاویه به یزید واجرائی کردن آن توسط یزید (لعنه الله علیهما) 
بررسی مطلب اول : 
کسی که بوسیله نصب مستقیم خلیفه می شود هم گناهش هم ثوابش به ذمه کسی است که اورا نصب کرده است. 
نصب یزید  
تعداد کثیری از صحابه با استخلاف یزید که در زمان امام حسن بود مخالف بودند
برای حلّ این معضل معاویه دست به دامن حیله ونیرنگ شد بنابراین بوسیله حربه های قتل وخریدن و تبعید و... زمینه را آماده کرد تا پس ازاو یزید به راحتی به خلافت برسد 
معاویه هرکه را توانست خرید وهرکه را نتوانست بخرد یا تبعید کرد یا کشت
قتل  
• یکی از مخالفین که معاویه از جانب او خیلی احساس خطر می کرد امام حسن مجتبی (علیه السلام) بود که ایشان را بوسیله جعده همسر ایشان مسموم کرد وبه شهادت رساند 
• یکی دیگر از مخالفین سعد بن ابی وقّاص بود که اورا پس از امام حسن به قتل رساند ( سعد بایزید بیعت نکرد ولی از امیرالمومنین و امام حسن هم دفاع نکرد) 
•معاویه بالای منبر کوفه رفت تا برای یزید بیعت بگیرد عایشه با او مخالفت کرد وگفت: این کار تو مورد رضایت هیچکدام از صحابه نیست معاویه شرمنده وساکت شد واز منبر پایین آمد.
سپس برای تلافی، عایشه را به خانه اش دعوت کرد وخندقی در خانه اش  تعبیه کرد و روی آن را پوشاند وعایشه را به آن طرف راهنمایی کرد وعایشه با خرش در آن افتاد ومرد. (کامل بهایی ومنتخب التواریخ)
وتنها کسی که از این قضیه خبردار شد عبدالله بن زبیر بود که بارها به معاویه به خاطر این کارش طعنه می زد 
•معاویه می خواست عبد الرحمن بن ابی بکر را با صد هزار درهم بخرد او گفت : لا ابیع دینی بدنیای
پس از مدت کوتاهی عبد الرحمن مشکوکانه مرد 
( در تاریخ طبری آمده که مدت کوتاهی قبل از مرگ عبد الرحمن ، معاویه اورا تهدید به مرگ کرده بود.) 
•عبد الرحمن بن خالد بن ولید وزیاد بن ابیه هم از کسانی بودند که به طمع به خلافت رسیدن خودشان، بایزید بیعت نکردند ومعاویه آنها را کشت. 
تبعید 
معاویه از سعید بن عثمان برای خلافت یزید بیعت خواست او مخالفت کرد ومعاویه او را به بهانه ولایت خراسان به آنجا فرستاد ودر یک درگیری او را کشت سپس طوری وانمود کرد که در یک درگیری بین قومی کشته شده 
خریدن 
• معاویه به چهل نفر  سی هزار درهم داد و به آنها دستور داد در شام در مدح یزید سخنرانی کنید و از من بخواهید که یزید را خلیفه کنم (بعداً خود معاویه آنها را مسخره می کرد و می گفت : چه قدر ارزان دینشان را فروختند)
•منذر بن زبیر صد هزار درهم گرفت که سکوت کند وباخلافت یزید مخالفت نکند
•شش نفر از معاویه پول گرفتند تا اولاً مخالفین را در کوفه سرکوب کنند 
ثانیاً سید الشهداء را مسکوت نگهدارند
این شش نفر عبارتند از: مغیره بن شعبه و عبدالله بن خالد بن اُسید ( داماد عثمان) وزیاد بن ابیه و ضحّاک بن قیس ( رئیس پلیس شام) و عبد الرّحمن بن امّ حکم ونعمان بن بشیر( بشیر کسی است که در سقیفه از عمر دفاع کرد) 
بررسی مطلب دوم: 
تمامی اهل کوفه شیعه واقعی نبودند تا بتوانیم قتل سید الشهداء را به شیعیان نسبت دهیم بلکه شیعیان در اقلیت بودند و همانها هم یا کشته شدند یا زندانی
یکی از شواهدی که به خوبی نشان می دهد اهل کوفه شیعه نبوده اند جریان قتل حجر بن عدی است:
حجر بن عدی را گرفتند وبه او گفتند علی بن ابیطالب را لعن کن او این کار را نکرد. زیاد بن ابیه طوماری تهیه کرد که نزدیک به سی نفر از بزرگان کوفه آنرا امضا کردند (در آن طومار درخواست جواز قتل حجر را داشتند)  
همانطور که گفتیم شیعیان کوفه در اقلیت بودند و همانها هم یا کشته شدند یا زندانی وبرای اطمینان بیشتر در روز عاشورا راههای ورودی وخروجی به کوفه را بستند به صورتی که خیلی از افرادی که می خواستند در کربلا حضرت را یاری کنند با سپاه عبید الله از کوفه خارج شدند وبه سپاه حضرت پیوستند مانند:قاسم بن حبیب بن ابی بشر و عمر بن ذریعه و مسعود بن حجّاج تمیمی و عبدالرحمن بن مسعود بن حجّاج تمیمی
افرادی که عبید الله به دستور یزید به جرم شیعه بودن درکوفه کشت همگی شیعیان امیر المومنین هستند که از جانب آنها احساس خطر می کردند مانند: میثم تمّار و هانی بن عروه و مسلم بن عقیل و عبدالله بن یقطر و عبید الله بن حارث (صحابی پیامبر) و عباس بن جعده و...
افرادی که عبید الله به دستور یزید به جرم شیعه بودن درکوفه آنها را به زندان انداخت عبارتند از : مختار و سلیمان بن صُرَد خزاعی و رفاعه بن شدّاد و حارث بن اعور همدانی و... 
از این مطالب به خوبی بدست می آید که شیعیان در قتل حضرت سهیم نبوده اند. 
همچنین یزید برای بدست آوردن کوفه اقدامات زیر را انجام داد: 
•عوض کردن روسای قبائل
•قرار دادن جاسوس در هر محله 
•تهدید مردم با نامه ای که می آید ان شاء الله
در اینجا بحث نامه هایی که از کوفه به دست حضرت رسیده مطرح می شود که در اینجا به بررسی این مطلب می پردازیم
ما در اینجا شش شاهد می آوریم که اثبات می کنند تمام کسانی که به حضرت نامه نوشته اند شیعیان خالص نبوده اند: 
1- وقتی امام در مکه حضور داشتند نامه هایی از کوفه بدست ایشان رسید امام فرمودند: اینها به من نامه ننوشته اند مگر برای تقرب به پسر معاویه (یعنی اینها به دستور یزید نامه به من نوشته اند تا مرا به آن طرف بکشند سپس در آنجا مرا به قتل برسانند وبه پسر معاویه نزدیک شوند)
2- یکی از کسانی که به حضرت نامه نوشته مسیّب بن نجبه است او قائل بوده : امیر المومنین هم رتبه با عثمان و رتبه ایندو دون رتبه عمر وابوبکر بوده
3- بعضی از کسانی که به حضرت نامه نوشته اند جاسوس یزید بوده اند مانند مسلم بن سعید حضرمی و عماره بن عقبه و مسلم بن امر باهلی وشبث بن ربعی و ... (شبث کسی است که از بزرگان خوارج بوده و در کربلا هزار سرباز داشته)
4- بعضی از کسانی که به حضرت نامه نوشته اند خود فروخته اندمانند: ازره بن قیس ( در کربلا به او گفتند برای حسین نامه ببر گفت: خجالت می کشم من برای او نامه نوشته ام )
5- بعضی از کسانی که به حضرت نامه نوشته اند عمّال بنی امیه بوده اند مانند: شمر بن ذی الجوشن و حجاره بن ابجر و حسین بن نُمیر ومحمد بن اشعث وقیس بن اشعث و...(حسین بن نمیر کسی است که به بهانه کشتن عبد الله بن زبیر کعبه را به منجنیق بست)   
6- در روایات متعدد آمده لشکری از شام در کربلا حضور داشتند ( پس همه سپاه عبید الله از کوفه نبوده اند) 
شواهدی برای اثبات عدم تشیّع قاتلین حضرت :  
1- وقتی حضرت از آنها پرسید چرا مرا می کشید گفتند: بغضاً لابیک 
2- مزاحم بن حُریث در رجزش می خواند: انا جملی   انا علی دین علی
شخصی به میدان آمد وگفت من بر دین عثمانم(مزاحم او را کشت)
3- ابو عمرو زاهدی که از موثقین اهل سنت است می گوید : تمام ده نفری که به جنازه حضرت اهانت می کردند را من می شناسم همه آنها حرامزاده بودند. 
پس تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که شیعیان در قتل حضرت سهیم نبوده اند وآنهایی که اسم شیعه بودن را یدک می کشند شیعه عمری یا شیعه عثمانی بوده اند همانطور که حضرت در یکی از خطبه هایشان در روز عاشورا خطاب به سپاه عبید الله فرمودند: یا شیعه ابی سفیان 
بررسی مطلب سوم : 
معاویه با سیاست وخباثتی که داشت می دانست که نباید دستش به خون سید الشهداء رنگین شود لهذا در مورد حضرت خیلی احتیاط می کرد وسعی داشت با حضرت درگیری پیدا نکند چون می دانست که حضرت از جایگاه ویژه ای در مدینه وکوفه برخوردار است واگر بلایی سر آن حضرت بیاورد (به خصوص اینکه متهم به قتل امام حسن نیز بود) موقعیتش به خطر می افتاد 
در اینجا چند اقدام اورا نسبت به حضرت می آوریم: 
الف:مروان بن حکم( والی مدینه در زمان معاویه) مرتبا به معاویه نامه می نوشت که رفت وآمد برای تبانی با حسین بن علی به خانه او زیاد شده 
معاویه جواب داد : تا وقتی به تو کاری ندارد به او کاری نداشته باش (اترک حسیناً ما ترکک)  
ب :  معاویه مجلسی ترتیب داد وتمام سرشناسان مدینه را جمع کرد وشروع به تعریف وتمجید از یزید کرد در آن مجلس حضرت سید الشهداء بپا خواست ودر حضور تمام مستمعین خطاب به معاویه فرمود: هم ما یزید را می شناسیم هم مردم ونیازی به تعریف تو ندارد وسپس گوشه ای از خباثتهای یزید را ذکر کرد ( در این مجلس هم معاویه کاری به حضرت نداشت در حالی که هرکس دیگری بود تلافی می کرد)  
ج: بار دیگر معاویه با هزار سرباز شمشیر به دست به مدینه آمد ومجلسی ترتیب داد و از بعضی صحابه با تهدید وارعاب بیعت گرفت ولی حضرت نه تنها بیعت نکردند بلکه در آن مجلس هم سکوت نکردند و فرمودند : تو می خواهی ما را فریب دهی در حالی که هم من از او بهترم هم پدرم از پدر او بهتر است هم مادرم از مادر او بهتر است هم جدم از جد او بهتر است
معاویه گفت : قبول دارم جد تو از جد او ومادر تو از مادر او بهتراند ولی پدر تو از پدر او بهتر نیست وخود تو نیز از خود او بهتر نیستی ( لعنه الله علی آل ابی سفیان)  
در نیمه رجب معاویه به درک رفت(اللهم زد علی عذابه) 
وصیتنامه معاویه به یزید: 
ای پسرم من از همه برای تو بیعت گرفتم وراه را برای خلافت تو باز کردم وتمام اشیاء را مطیع تو کردم وعزیزان را برای تو ذلیل کردم وتمام گردنها را برای تو پایین آوردم
من به خاطر تو دنیایم را به آخرتم فروختم وحق علی را ندادم ومسئولیتش را به عهده گرفتم 
اما حسین؛ با او نرم ورووف باش وبه او کاری نداشته باش اهل عراق همانهایی که پدرش را کشتند وبرادرش را مجروح کردند او را نیز می کشند (یعنی طوری ترتیب بده که خون حضرت به ذمه شیعیان عراق بیفتد) 
برحذر باش از اینکه به او تعرض کنی مگر اینکه به راه خیر ودست باز 
اورا رها کن تا هرجایی که می خواهد برود و هر کاری می خواهد بکند 
انساب الاشراف بلاذری و تاریخ طبری و فتوح ابن اعثم و عقد الفرید وتاریخ ابن کثیر و الامامه والسیاسه و طبقات ابن سعد نامه کامل را آورده اند   
از این جا اقدامات یزید را بررسی می کنیم وبه خوبی پیداست که مرحله به مرحله همانطور که معاویه گفته عمل می کند: 
یزید نامه ای نوشت به ولید بن عقبه که بعد از مروان بن حکم والی مدینه شده بود و در آن خواست تا ولید از مردم مدینه برای یزید بیعت بگیرد ونامه کوچکی ضمیمه آن کرد که از کوچکیش در کتب تاریخی معروف به اذن الفاره (گوش موش)است ودر آن آورد: با حسین رووف باش وکاری به او نداشته باش ولی عبد الله بن زبیر را هر جا دیدی بکش. 
یزید طبق دستور پدرش تصمیم گرفت هر طور شده حضرت را به طرف عراق بِکِشد ولی خودش مستقیما کاری به او نداشته باشد وآن حضرت را به دست مردم عراق به قتل برساند وخون آن حضرت را به گردن مردم عراق بیندازد. 
ادلّه این نقشه :  
الف – ولید به دستور یزید جلسه ای ترتیب داد و از تمامی بزرگان مدینه برای یزید بیعت گرفت ووقتی نوبت به حضرت رسید ایشان بیعت نکردند وفرمودند : من مدتی وقت می خواهم تا کمی فکر کنم 
ولید با ایشان موافقت کردند وحضرت را رها کردند تا بروند ووقتی شنید حضرت از مدینه خارج شده خدا را شکر کرد
(یعنی به ظاهر با ملاطفت با حضرت رفتار کردند ولی عرصه را به حضرت تنگ گرفتند تا ایشان مجبور به ترک مدینه بشوند)  
ب- بعد از اینکه هم حضرت وهم عبدالله بن زبیر از مدینه خارج شدند در مورد حضرت خدا را شکر کرد ولی در مورد عبدالله چند نفر را فرستاد دنبالش تا او را به قتل برسانند  
ج- بعد از رفتن حضرت ازمدینه چون ولید وظیفه اش را خوب انجام داده بود ارتقاء درجه گرفت وامیر الحاج شد 
د- ولید بن عقبه کینه وکدورت زیادی نسبت به اهل بیت داشت تا جایی که وقتی سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را در مدینه دید گفت : یوم بیوم بدر واین نشان می دهد که اگر می خواست خارج از نقشه عمل کند باید در مجلس بیعت، امام را به قتل می رساند.
حضرت در 27 رجب از مدینه خارج شد و3 شعبان وارد مکّه شد و8 ذی حجّه از مکّه خارج شد 
(چون شعبان از اشهر حج است وامام نیت عمره مفرده کرده نشان می دهد قصد ماندن وحج بجا آوردن نداشته اند وآن چیزی که مشهور است (ومی گویند که امام نیت حج کرد ولی آن را تبدیل به عمره کرد) غلط است)  
ه – وقتی حضرت وارد مکه شدند عمروبن سعید بن عاص (والی مکه) به امام نامه نوشت تا هر وقت که می خواهی در مکه بمان از من به تو آسیبی نمی رسد واز طرف دیگر نقشه ترور حضرت در مسجد الحرام را می ریخت تا جایی که حضرت از این نقشه خبر دار شدند وفرمودند: برای حفظ حرمت مسجد الحرام از مکه خارج می شویم 
در این هنگام عمرو نامه نوشت به والی کوفه (نعمان بن بشیر) که حسین بن علی به طرف تو می آید او را بُکُش 
(احمد بن حنبل می گوید: در خباثت ورذالت عمرو بن سعید همین مقدار کافی است که پیامبر روزی فرمود جبّاری از جبابره بنی امیّه بالای منبرمن می رود وخون از بینی اش جاری می شود به حدّی که آن خون روی منبر نیز می ریزد. احمد می گوید با چشمان خودم دیدم این قضیه در مورد عمروبن سعید اتفاق افتاد) 
بالاخره عمّال یزید موفّق شدند تا امام را به طرف کوفه بفرستند
در این مدتی که حضرت در مکه بودند نامه های زیادی به حضرت رسید وحتی چند نفر برای دعوت ، حضوری خدمت حضرت رسیدند
در این هنگام بود که حضرت ، مسلم بن عقیل (علیه السلام) را  به کوفه فرستاد .
مسلم مخفیانه وارد کوفه شد وبه خانه هانی رفت و شروع به خرید اسلحه کرد.
نعمان بن بشیر ( والی کوفه) طبق دستوری که داشت بالای منبر کوفه رفت و گفت : من با شما کاری ندارم وتا وقتی با من نجنگیده اید با شما نمی جنگم و حتی اگر به کسی بدبین شوم با او کاری ندارم 
این چراغ سبزی بود که نعمان به یاران مسلم نشان داد تا آنها احساس امنیت کنند و مکان وفعالیت مسلم علنی شود 
در اینجا بود که یزید به بهانه بی کفایتی نعمان ، اورا از ولایت عهدی کوفه برداشت در حالی که به نقشه یزید به خوبی عمل کرده بود و با ابراز ملا طفت و بی کفایتی، یاران ومکان وفعالیت مسلم را علنی کرده بود به خاطر همین ترفیع درجه گرفت و رئیس پلیس شام شد.  
سپس عبید الله بن زیاد(لعنه الله علیه) را  برای سرپرستی کوفه فرستاد و به او نامه ای نوشت که در آن آمده : خذ بالتّهمه والمظنّه 
عبید الله اولین کاری که کرد حضرت مسلم را به شهادت رساند.
سپس یزید نامه ای به عبید الله نوشت ودر آن مراحل قتل حضرت سید الشهداء را به او تذکر داد 
دستور قتل امام حسین و حضرت مسلم به دست مردم عراق و توسط عبید الله از طرف یزید صادر شده ونامه های آن خبیث در کتب زیر موجود می باشد:
انساب الاشراف بلاذری و تاریخ طبری و فتوح ابن اعثم و سیره نبوی ابن جبال و الاخبار الطوال 
شاهد دیگر اعتراف ابن زیاد است که می گوید : یزید مرا مختار کرد بین کشتن حضرت وکشته شدن خودم . 
حتی در انساب الاشراف و الاخبار الطوال و فتوح ابن اعثم آمده که یزید با نامه ای مردم کوفه را تهدید کرد که هر کس با عبیدالله همکاری نکند جنازه اش را از بالای سر در قبیله اش آویزان می کنیم.
طبرانی و بلاذری و ابن جوزی نقل می کنند یزید پس از شنیدن خبر شهادت حضرت ویارانش مجلس شرابخواری ورقص برپا کرد وبه شادی پرداخت.
پس حرف ابن تیمیه و اتباع او که می گویند دستور قتل حضرت را یزید نداده ، رد می شود . 
به حمدالله اثبات شد که نقشه قتل حضرت را مو به مو معاویه ریخته و یزید مو به مو عمل کرده و خون حضرت بدون هیچ حرف ونقلی به گردن یزید است


 

 

اللهم العن ابا سفیان ومعاویه ویزید بن معاویه