چگونه عبادت کنیم؟ 

   

چرا عبادت؟

 

فلسفه آفرینش انسان، بندگی و عبادت و عبودیت است. این کلام صریح الهی در قرآن کریم است که می‌فرماید:

  «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»

جن و انس را، جز برای پرستش و بندگی خود نیافریدم.

این حکمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الهی نیز بوده است. در قرآن می‌خوانیم: «و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»

در هر امتی پیامبری برانگیختم که (به مردم بگویند) بنده خدا باشید واز طاغوت بپرهیزید.

ناگفته نماند که این بندگی کردن، سودی به خدا نمی‌رساند بلکه مایه عزت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بی‌نیاز مطلق است:

 

من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم

ریشه‌های عبادت

 

  1. عظمت خدا

 

برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وامی‌دارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمی را به تکریم و احترام وامی‌دارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد می‌بیند. خداوند، مبدا همه عظمت‌ها و جلال‌هاست. شناخت خدا به عظمت و بزرگی، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم در برابر او وامی‌دارد.

 

  2. احساس نیاز و وابستگی

 

انسان، عاجز نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بی‌نیازی و غنای مطلق، و سر رشته‌دار امور انسان‌هاست. این هم عاملی است، تا انسان در برابر خداوند «بندگی» کند.

 

  3. سپاس نعمت

 

توجه به نعمت‌های بی حساب و فراوانی که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده قوی‌ترین انگیزه را برای پرستش پروردگار ایجاد می‌کند. نعمت‌هایی که حتی پیش از تولد شروع می‌شود و در طول زندگی همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگی داشته باشیم) از آن بهره‌مند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرماید:

  «فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف» باید خدای کعبه را عبادت کنند، خدایی که آنان را از گرسنگی نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.

 

  4. فطرت

 

در سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقی دست یافت که کمال مطلوب همین است و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهای بدلی و باطل می‌پردازد.

بت‌پرستی، ماه و خورشید پرستی، گوساله و گاو پرستی، نمونه‌هایی انحرافی است که وجوددارد، کسانی هم پول و مقام و همسر و ماشین و مدال و ... را می‌پرستند.

انبیا آمده‌اند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادت‌های عوضی نجات بخشند. حضرت علی علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌فرماید:

  «فبعث الله محمدا بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الی عبادته...» خداوند حضرت محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت، تا بندگانش را از «بت‌پرستی» به «خدا پرستی» دعوت کند.

روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبری نشود به عبادت بت و طاغوت می‌گراید. مثل میل به غذا که در هر کودکی هست، ولی اگر راهنمایی نشود، کودک خاک می‌خورد و لذت هم می‌برد. بدون هدایت صحیح این گرایش فطری نیز، انسان به عشق‌های زودگذر پوچ یا پرستش‌های بی‌محتوای انحرافی دچار می‌شود.

 

چگونه عبادت کنیم؟

 

مگر نه اینکه نشانی هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانی، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟ عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده‌های معنوی که او برای «بندگان» خود فراهم کرده است.

پس، چگونه عبادت را هم از او باید فرا گرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیزی را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟ غیر از شکل ظاهری عبادات، بخصوص نماز که بیشتر در چگونگی آن سخن خواهیم گفت، محتوای عبادت را باید از دید اولیای دین و متن مکتب شناخت و به کار بست. بهترین عبادت‌ها آن است که:

 

  1. آگاهانه باشد

 

دو رکعت نماز انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که می‌چرخد ولی پیش نمی‌رود.

امام صادق علیه السلام می‌فرماید: کسی که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن می‌گوید، گناهانش بخشیده می‌شود. در این صورت است که نماز، معراج روح می‌شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا می‌گردد.

 

  .2 عاشقانه باشد.

 

آنچه موجب نشاط روح در عبادت می‌شود و عابد از پرستش خود لذت می‌برد، عشق به الله و شوق به گفتگوی با اوست.

عبادت‌های بی‌روح و از روی کسالت و سستی و خمودی، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است. در دعا می‌خوانیم: ...« و اجعل نشاطی فی عبادتک»

خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.

آنان که از عبادت لذت نمی‌برند، همچون بیمارانی هستند که از غذای لذیذ، لذت نمی‌برند. اگر این شوق و عشق باشد، دیگر چندان نیازی به تبلیغ، تشویق و تحریک از بیرون نیست، بلکه انگیزه درونی انسان را به عبادت وامی‌دارد و آن گونه که برای دیدار شخصیت معروف و محبوبی، لحظه‌شماری می‌کنیم و از آن دیدار، مسرور می‌شویم، از عبادت هم به وجد و نشاط می‌آییم.

برای عاشقان، شنیدن صدای «اذان» اعلام فرا رسیدن لحظه دیدار است. پیامبر اسلام به بلال می‌فرمود: «ارحنا یا بلال» ای بلال! ما را از غم وتلخی نجات بخش. این شوق زایدوالوصف آن حضرت را به نماز می‌رساند.

 

  3. خالصانه باشد

 

هیچ چیز همچون «ریا» و خودنمایی و مردم فریبی، آفت عبادت نیست. از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص، ارزش‌آفرین عبادت و نماز نیست. البته داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسه‌های ابلیسی رهاندن، رنجی بزرگ دارد و همتی بلند و اراده‌ای نیرومند می‌طلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهی پذیرفته نیست و تنها پیشانی بر زمین سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اول جماعت ایستادن و ... ملاک نیست. باید نماز و بندگی از رنگ ریا پاک و به رنگ الهی «صبغه الله» آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است:

  «و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین»

هیچ دستور عبادی برای مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است.

 

  4. خاشعانه باشد

 

خشوع، حالت قلبی انسان در عبادت و نتیجه توجه کامل به مقام بندگی در آستان الهی است. آن که نیاز و عجز خود را می‌داند و عظمت و کمال الهی را می‌شناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خدای بی‌همتا و آگاه می‌یابد. حالتی متناسب با این «حضور» پیدا می‌کند، در این حالت قلب، خاشع می‌شود، نگاه افتاده می‌گردد و توجه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجه می‌شود.

قرآن در توصیف مومنان و عبادت‌شان می‌فرماید: «الذین هم فی صلاتهم خشعون» در نمازشان خاشع‌اند.

این حالت، محصول آن توجه است، در حدیث می‌خوانیم: «اعبد الله کانک تراه» خدا را چنان عبادت کن که گویا او را می‌بینی. «فصحها لوقتها صلاه مودع»

چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است. یعنی همواره این حالت را داشتن که گویا فقط برای همین یک نماز، فرصت باقی است.

 

  5 .مخفیانه باشد

 

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اعظم العباده اجرا اخفاها» پاداش عبادتی بیشتر و بزرگتر است که مخفی‌تر باشد. این برای آن است که عبادت (بخصوص عبادت‌های مستحب) در حضور جمع، زمینه بیشتری برای تظاهر و ریا دارد.

البته این در مواردی است که اسلام، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نماز جماعت در مسجد که از نماز فرادی در خانه برتر است.

شیطان، دشمن رستگاری انسان است و سوگند خورده است که همواره در راه انسان، چاه گمراهی بکند و پرتگاه گناه پدید آورد و انسان را مانند خودش جهنمی کند. از این رو، برای تباه ساختن عمل انسان، دام می‌گسترد و عبادت او را فاسد می‌کند. یا از راه ریا و خراب کردن نیت یا پدید آوردن عجب و خودپسندی به خاطر عبادت یا از طریق سلب توفیق از انسان و ... یا از راه کشاندن به گناه، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگی می‌شود.

همچون کشاورزی که محصول زحمت‌های طاقت‌ فرسایش، با جرقه‌ای می‌سوزد و دود می‌شود، و یا جامی از آب زلال که با افتادن حشره یا ریختن خاک در آن، آلوده می‌شود.

 

عبادت، در ترازوی سنجش

 

گفتیم: عبادت، یعنی بندگی و پرستش، اطاعت امر خدا و انجام تکلیف الهی، خواست خود را فدای خواسته پروردگار کردن و گردن نهادن به احکام شرع.

آنچه به عنوان تکلیف و عبادت انجام می‌شود، به لحاظ نیت و محتوا و کیفیت انجام و خصوصیات فردی هر کس، مراحل و مراتبی می‌یابد.

گاهی عمل عبادی، تنها مرتبه صحت و درستی را از نظر رعایت شرایط دارد، گاهی به مرتبه قبول می‌رسد و گاهی هم صفت کمال می‌یابد. پس برای عبادات، شرایط زیر مطرح است:

  1. شرایط صحت عبادات

  2. شرایط قبولی عبادات

  3. شرایط کمال عبادات

و اینک توضیحی پیرامون این سه مرحله و سه نوع شرایط:

 

شرایط صحت عبادت

 

هدف درست و شکل صحیح عبادت، دو عامل مهم در صحت آن است. یعنی هم مقصود از عبادت، باید رضای خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهی باشد، نه جلب نظر مردم و ریا و خودنمایی و هم صورت ظاهری آن، طبق دستور باشد، حتی در جزئیات آن.

عمل خالص و نیت خدایی در عبادات، آن است که چشمداشت تمجید و تشکر از مردم نداشته باشیم، برای خدا کار کنیم و اجر خود را در بندگی و طاعت، از او بخواهیم. امام صادق علیه السلام فرمود: «والعمل الخالص الذی لا ترید ان تحمدک علیه احد الا الله» عمل خالص عملی است که در انجامش، جز از خدا، از احدی انتظار سپاس و ستایش نداشته باشی. عامل دیگر صحت عبادت به شکل آن مربوط است، یعنی عمل طبق آنچه گفته‌اند و مطابق دستور شرع باشد، نه بر اساس ذوق و سلیقه شخصی یا مد روز یا پسند مردم. اینکه مثلا نماز را چگونه باید خواند، کجا آهسته و کجا بلند، کجا نشسته و کجا ایستاده، کجا چهار رکعت و کجا دو رکعت، و ... همه طبق دستور باشد، گرچه همه عبادت است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است:

  «لا قول و لا عمل و لا نیه الا باصابه السنه» هیچ ارزشی برای گفته‌ها و عمل‌ها نیست، مگر آنجا که به سنت برسیم و متعبد باشیم و طبق دستور، عمل کنیم.

اگر به شما بگویند در صد قدمی گنجی است که می‌توانید استخراج و تصاحب کنید، اگر 98 قدم یا 102 قدم بروید و حفر کنید، به گنج دست نخواهید یافت و رنج بیهوده کشیده‌اند.

در گرفتن شماره تلفن، یک شماره کم و زیاد، تماس را با خانه یا اداره دیگری برقرار می‌کند و کلید، اگر یک دندانه کم یا زیاد یا جابجا ساخته شود، قفل را نخواهد گشود. اما کسانی از روی انحراف، در شک عبادت خدا تغییراتی می‌دهند. این تغییر دادن‌ها گاهی از روی لجاجت است، گاهی روشفنکر مآبی علت آن است، گاهی مقدس مآبی و کلاه شرعی سبب آن می‌شود و گاهی جهالت و نادانی یا عوامل دیگر.

  «تعبد» آن است که حتی در شکل عمل هم، آن گونه که دستور دین است، بی‌کم و کاست، عمل کنیم تا به مفهوم صحیح، «بندگی» کرده باشیم.

 "برای مشاهده ی ادامه اینجا کلیک کنید"