مسئله لباس نمازگزار

 

شرح کتاب مصباح الشریعة ومفتاح الحقیقة

لباس در نماز

 

مسئله لباس نمازگزار چه مرد چه زن از مسائل بسیار مهم اسلامی است ؛ لباس نمازگزار از هر جهت باید مباح و حلال و پاک و پاکیزه باشد .

لباس‏هایی که پوشیدن آن در فرهنگ اسلام حرام شده ، یعنی لباس زربفت و حریر و ابریشم خالص برای مردان و آنچه از حیوانات حرام گوشت ساخته می‏شود و آنچه از راه غیرمشروع به دست می‏آید ، برای مردان و زنان ، نماز در آن باطل است .

انسان به هنگام نماز باید به این نکته توجه داشته باشد که به محضر مقدس حضرت رب العزة می‏رود و می‏خواهد در پیشگاه با عظمت حضرت ذوالجلال بایستد و قصد دارد در برابر صاحب عالم و آدم قرار بگیرد ، باید از لباسی که در خور شأن محضر آن جناب نیست پرهیز کرد و از پوشیدن لباسی که او متنفر است دوری جست ، به خصوص در مسئله لباس در همه جا و در برابر حضرت مولا به طریق اولی باید توجه داشت که لباس تن از حق مظلومان و خون دل مسکینان بافته نشده باشد و هر تار و پودش متعلق به محرومی نباشد و آن لباس از طریق فروش مواد احتکاری ، مواد حرام و خدعه و حیله با مسلمانان و غصب و زور و ظلم و تجاوز بدست نیامده باشد و داستان لباس ، داستان گوهر تاج شاه نباشد که هر ذره‏اش از خون دل یتیم و فقیر و محروم و مسکین و بیوه زن ساخته شده باشد .

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ماکه چیست

پیداست آن قدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیره زنی گوژپشت و گفت

این اشک دیده من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سال‏هاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک ، رهزن است

آن پادشا که مال رعیت خورد ، گداست

بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین به کج روان سخن از راستی چه سود

کو آن چنان کسی که نرنجد زحرف راست [39]

آری ، لباس نمازگزار مسئله بسیار مهمی است ، لباس نمازگزار تار و پودش بافته شده از مایه قناعت ، انصاف ، درستی ، صدق ، رعایت حلال حق است و لباسی است که از غصب ، ظلم ، دزدی ، تجاوز به حقوق دیگران ، رشوه ، احتکار ، بی‏انصافی ، کلاه برداری به دور است .

لباس نمازگزار ، لباسی است که بر اساس خواسته مولا بدست آمده و برای رضای مولا پوشیده شده و از هر پیرایه‏ای جز عنایت و لطف دوست پاک و پاکیزه است و خلاصه لباس نمازگزار ، لباس عبودیت است و بس !

در « تفسیر ابو الفتوح رازی » آمده :

مردی به بازار برده فروشان رفت برای خرید برده ، برده‏ای را در مغازه‏ای دید و قبل از خرید از او سؤال کرد که غذا و لباس و اندازه کار تو چیست ؟ او به سؤالات پاسخ گفت : خریدار او را نپسندید ، به مغازه دیگر رفت برده‏ای را دید از او پرسید :

چه نوع غذایی خوراک تو است ؟ گفت : هرچه مولا محبت کند . پرسید : چه اندازه کار می‏کنی ؟ پاسخ داد : آنچه مولا بخواهد . سؤال کرد : چه لباسی می‏پوشی ؟

جواب داد : آنچه مولا بپسندد .

ای مسلمانان و ای نمازگزاران ! از پوشیدن لباسی که مولا نمی‏پسندد بپرهیزید و لباس خود را به خصوص به وقت عبادت از نوعی قرار دهید که محبوب مولاست ، در پیشگاه مقدس حضرت او در غذا و کار و اخلاق و لباس از یک برده کمتر نباشید !

جامه خود را جامه غرور و تکبر و فخرفروشی قرار ندهید ، از جامه‏ای که شما را به سوی رذایل اخلاقی می‏کشد خودداری کنید ، جامه خود را جامه ادب ، وقار ، محبت ، خدمت ، شرف ، پاکی ، فضیلت و تواضع و انکسار و عرفان قرار دهید ، آری ، جامه عارفانه بپوشید .

به قول پروین اعتصامی :

به درویشی بزرگی جامه‏ای داد

که این خلقان بنه کز دوشت افتاد

چرا بر خویش پیچی ژنده و دلق

چو می‏بخشند کفش و جامه‏ات خلق

چو خود عوری چرا بخشی قبا را

چو رنجوری چرا ریزی دوا را

کسی را قدرت بذل و کرم بود

که دیناریش در جای درم بود

بگفت ای دوست از صاحبدلان باش

بجان پرداز و با تن سرگران باش

تن خاکی به پیراهن نیرزد

وگر ارزد به چشم من نیرزد

ره تن را بزن تا جان بماند

ببند این دیو تا ایمان بماند

قبایی را که سر مغرور دارد

تن آن بهتر که از خود دور دارد

در هنگام ورود به جهان پرمنفعت نماز باید توجه داشت که بیداران راه حق و عاشقان واصل و عارفان کامل بر اساس استفاده از مسائل وحی و گفتار نوربخش انبیا و امامان علیهم‏السلام معتقد به پوشش دو نوع لباس به وسیله نمازگزارند : یکی برای پوشش ظاهر به عنوان ستر عورت و دیگر برای پوشش باطن به عنوان آراستگی جان .

در این زمینه در کتاب «معراج السالکین و صلاة العارفین» چنین آمده است :

فصل پنجم در ستر عورت است و آن نزد عامه ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلاة و در نزد خاصه ستر مقابح اعمال است به لباس تقوا که خیر البسه است مطلقا و در وقت حضور در محضر بالخصوص و در نزد اخص خواص ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف و در نزد اهل ایمان ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنینه و در نزد اهل معرفت و کشف ستر مقابح سرّ است به لباس شهود و در نزد اهل ولایت ستر مقابح سرّاست به لباس تمکین و سالک چون بدین مقام رسید ، ستر جمیع عورات خود را نموده و لایق محضر شده و از برای او دوام حضور است .

و حق تعالی جلت رحمته و وسعت ستّاریته ، ستّار جمیع عورات و مقابح خلق است .

این گونه بشر را به البسه گوناگون که آن‏ها را از مقابح ظاهریه بدنیه ستر نماید مورد محبت قرار داده و مقابح اعمال او را به پرده ملکوت ستر فرموده و اگر این پرده ستّاریت ملکوتیه بر صور اعمال ما بندگان نبود و صور غیبیه آن‏ها ظاهر می‏شد ، در همین عالم رسوا و خوار می‏شدیم .

آری ، اگر رحمت و عنایت و لطف و کرم و آقایی و بزرگواری او نسبت به ما نبود ، ما در میان خلق جایی و محلی برای زندگی نداشتیم ، اما حق تعالی جلت عظمته خود قبائح اعمال ما را از انظار اهل عالم مستور فرموده و ستر نموده مقابح اخلاقی و ملکوت خبیثه ما را به این صورت معتدله مستقیمه ملکیه و اگر این ستر را هتک فرموده بود و صور ملکات اخلاق ظاهر می‏شد ، هریک به یک با آن ملکیه باطنیه بودیم ، چنانچه در غیر این عالم که وقت ظهور سرایر امت و روز بروز ملکات است ، چنین خواهد گردید .

و در حدیث است که :

قَال رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : تُحْشَرُ عَشْرَةُ أَصْنافٍ مِنْ اُمّتی أشْتاتاً قَدْ مَیَّزَهُمُ اللّهُ تعالی مِنَ الْمُسْلِمینَ وَبَدَّلَ صورهم فَبَعْضُهُم عَلی صُوْرَةِ القِرَدَةِ وبعضهم علی صُورَةِ الْخَنازیر . .[40] .

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمودند : مردم در قیامت به ده صورت محشور می‏شوند که خداوند آنها را از مسلمانان جدا کرده و صورتشان را تبدیل می‏کند ، بعضی از ایشان به صورت میمون محشور می‏شوند و بعضی به صورت خوکها .

از رسول گرامی اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روایت شده :

متکبر ، محشور شود به صورت مورچه ضعیفی و پایمال خلایق گردد ، تا مردم از حساب فارغ شوند .[41] بالجمله این صورت انسانیه پرده ستّاریت حق است به روی عورات باطنیه ، چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرماید به ستّاریت افعالیه و اسمائیه و ذاتیه ، از همه موجودات ملکیه و ملکوتیه به حسب مراتب آن‏ها .

و بر سالک سبیل آخرت و مجاهد فی سبیل اللّه لازم است که ستر عورات باطنیه و سریه خود را بنماید تمسک به مقام غفاریت و ستّاریت حق و حقیقت توبه و ورود به منزل انابه خود و عورات خود را مستور نماید .

سالک الی اللّه و مجاهد طریق معرفت در هیچ حالی از وظیفه عبودیت و حفظ محضر ربوبیت جلت عظمته غفلت نکند ، حتی در امور عادیه و آداب معاشرت ، حظّ قلوب و ارواح را عطا کند و حق تعالی و نعم و عطیات او را در هر چیز مشاهده کند .

پس در وقت پوشیدن لباس ظاهر از لباس تقوا و ایمان که خیر البسه هستند غفلت نکند و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهری کند ، با آن البسه ستر عورات باطنیه نماید که قباحت و زشتی آن‏ها بالاتر است .

و کرامات حق تعالی و الطاف آن ذات مقدس را منظور کند و لباس ظاهر را برای ادای عبودیت و لباس باطن را برای آداب حضور در محضر ربوبیت بپوشد و در البسه ظاهریه و باطنیه ، بهترین آن‏ها او را به یاد حق آورد و از ذکر او غافل نکند .

پس در ماده و هیئت لباس ظاهر ، اختیار چیزی کند که اسباب سرکشی نفس نشود و مورث غفلت از حق نگردد و او را در زمره اصحاب عجب و ریا و مفاخرت و تکبر و تزین منسلک نکند و ملتفت باشد که رکون به دنیا حتی در این امور ، در قلب تأثیرات غریبی می‏گذارد که موجب هلاکت آن است .

و بداند که این آثاری که در نفس به واسطه بعض البسه فاخره حاصل می‏شود از آفات دین و قسوت قلب است که خود از امهات امراض باطنیه است .

و در البسه باطنیه خیلی اهتمام کند که شیطان و نفس اماره را در آن‏ها تصرفی نشود و او را مبتلا به عجب و ریا و سرکشی و افتخار نکند و بر بندگان خدا به دین خود و یا تقوا و طاعت و کمال و معرفت و علم افتخار ننماید و تکبر نفروشد و از عواقب امر خود و مکر اللّه ایمن نباشد و بندگان خدا را هرچند در لباس اوباش و اهل معصیت هستند ، حقیر نشمارد که این‏ها از مهلکات نفس است و موجب عجب به ایمان و اخلاق و اعمال است که سرچشمه همه مفاسد است .

و در وقت پوشیدن لباس ، متذکر حق شود و رحمت‏های ظاهره او را که از جمله آن‏ها شرّ ذنوب و فضایح است به یاد آرد و با حق تعالی به اخلاص و صدق معامله کند و ظاهر را به ستر طاعت و باطن را به ستر خوف و رهبت مزین نماید و متذکر عنایات حق شود که اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت فرموده و راه توبه و انابه را به روی بندگان مفتوح فرموده که به ستر ستّاری و غفاری حق خود را مستور کرده و عیوب خویش را بپوشانند و چنانچه حق تعالی ستّار عیوب بندگان است ، ستّاران را دوست دارد و از هتک ستور بیزار است .

پس سالک الی اللّه ، ستّار عیوب بندگان خدا است و عمر خود را در کشف سرّ مردم تلف نکند و چشم خود را از عورات و عیوب بندگان خدا بپوشد و هتک ستر نکرده و پرده ناموس احدی را ندرد ، چنانچه خداوند ستّار ، ستر عیوب او را که از دیگران بزرگ‏تر و فضیح‏تر است فرموده و بترسید از این‏که اگر پرده عیوب کسی را بدرد ، حق تعالی پرده ستّاریت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در میان جمع او را رسوا و خوار گرداند .

و مسافر طریق آخرت ، مطالعه در عیوب و عورات ، او را از عیوب دیگران مشغول می‏کند و تجسس اموری که به حال او فائده ندارد یا ضرر دارد نمی‏کند و عمل خود را رأس المال تجارت دیگران قرار نمی‏دهد آن هم به واسطه غیبت و هتک ستر و از عیوب و ذنوب خود هیچ گاه نسیان نمی‏کند که نسیان گناهان از بزرگ‏ترین عقوبات حق است در دنیا که انسان را از جبران آن‏ها باز می‏دارد و از بزرگ‏ترین اسباب عقاب در آخرت است و تا بنده خدا به طاعت حق و مداقه در اعمال خود و مطالعه در معایب نفس مشغول است و از آنچه در دین خدا عار است برکنار باشد ، از آفات دور و در دریای رحمت حق مستغرق و به گوهرهای حکمت فائز است و اگر نسیان ذنوب خود کرد و از معایب خود غفلت ورزید و خودبین و خودخواه شد و اعتماد به حول و قوه خود کرد ، رستگاری نخواهد دید و به فلاح نایل نخواهد شد .

ای محبوب محبان ! ای خالق مهربان ! ای آمرزنده گناهان ! سراسر وجودم و تمام هستیم و همه موجودیتم از عیب و علت و از عوامل عار و ننگ موج می‏زند ، اگر پرده پوشی تو نبود ، اگر لباس ستّاری و غفاری بر من نمی‏پوشاندی ، کدام یک از بندگانت حاضر بودند جواب سلام مرا بدهند و کدام یک آماده بودند با من معاشرت کنند و چه انسانی حاضر بود به من خدمت نماید ؟

پرده پوشی تو باعث شده که من در بین خلق تو صاحب وجاهت و آبرو باشم و بندگانت خیال کنند که من هم بنده‏ای از بندگان خوب توام ، وای بر من ! آه بر من !

حسرت و اندوه و غم از من که دچار چه بلای بزرگی هستم ، بلای دو صورت بودن ، سیرتم غرق در خبث و پلیدی و آلودگی ، صورتم غرق در ادب و وقار و بندگی ، در حالی که تو از من خواسته‏ای باطنم از ظاهرم بهتر باشد ، وای بر من از روزی که پرده‏ها برداشته شود و تمام عیوب و نواقص باطن آشکار گردد ! آه بر من از روزی که در دادگاه تو حاضر شوم و قاضی من تو و انبیا و ائمه معصومین علیهم‏السلام باشند ! ای معشوق ! همان‏طور که در دنیا آبرویم را حفظ کردی و لباس ستّاری بر باطن من پوشاندی، در آخرت هم آبروی این عبد ذلیل را حفظ کن و مگذار در میان بندگانت ، به خصوص در محضر انبیا و اولیا رسوا گردد .

 

عدم اسراف در لباس

 

این وصیت عالی اسلام را هم از یاد نبرید که از شما می‏خواهد از اسراف و تبذیر در کل برنامه‏ها ـ که یکی از آن‏ها لباس است ـ بپرهیزید که خدا مردم مسرف را دوست ندارد[42] و مبذرین ، برادران شیطانند[43] .

خرج‏های گزاف برای خرید و دوخت و پوشش لباس از نظر اسلام اسراف و کار نابه جایی است ، وجدان مسلمان و انصاف یک انسان قبول نمی‏کند که بدن خودش ، پوشیده به انواع البسه پرقیمت باشد ، ولی در جامعه عده‏ای زندگی کنند که از فراهم آوردن حداقل لباس برای خود و فرزندانشان عاجز باشند !!

اندازه‏گیری در مسائل مالی و اندازه نگاه داشتن در برخورد به مال برای هر مؤمنی لازم است ، مراعات عدالت و میانه‏روی ، حقیقتی است که اسلام بر آن تأکید فراوان دارد :

عَنْ عَلِیٍّ علیه‏السلام قَالَ : لا یَذُوقُ الْمَرْءُ مِنْ حَقیقَةِ الاْءیمانِ حَتّی یَکُونُ فیهِ ثَلاثُ خِصالٍ :

اَلْفِقْهُ فِی الدّینِ ، وَالصَّبْرُ عَلَی الْمَصائِبِ وَحُسْنُ التَّقْدیرِ فِی الْمَعَاشِ[44] .

علی علیه‏السلام فرمود ، مرد ، حقیقت ایمان را نمی‏چشد ، مگر در او سه خصلت باشد : فهم در دین ، ایستادگی در برابر مصائب ، نیکو اندازه نگاه داشتن در معاش .

عَنْ أَبی عبداللّه علیه‏السلام قَالَ : إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ یُحِبُّهُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ السَّرْفَ أمرٌ یُبْغِضُهُ حَتّی طَرْحِکَ النَّواةَ فَإِنَّها تَصْلِحُ لِشَْئٍ وَحَتّی صَبِّکَ فَضْلَ شَرابِکَ[45] .

امام صادق علیه‏السلام فرمود : میانه‏روی حقیقتی است که محبوب خدا است و زیاده روی برنامه‏ای است که مبغوض حق است تا جایی که هسته‏ای را به دور بیندازی ، هسته‏ای که به درد کاری می‏خورد و تا جایی که زیادی آب آشامیدنی خود را بر زمین بریزی .

 

پی نوشتها :

 

[39] ـ پروین اعتصامی .

[40] ـ بحار الأنوار : 7/89 ، باب 5 ، صفة المحشر .

[41] ـ وسائل الشیعة : 15/378 ، باب 58 ، حدیث 20795 .

[42] ـ اعراف 7 : 31 .

[43] ـ اسراء 17 : 27 .

[44] ـ قرب الإسناد : 46 ؛ بحار الأنوار : 68/346 ، باب 86 ، حدیث 8 .

[45] ـ الکافی: 4/52، باب فصل القصد، حدیث 2؛ بحار الأنوار: 68/346، باب 86 ، حدیث 10.

 

منبع:http://erfan.ir

نویسنده : استاد حسین انصاریان